سلام ميكنم و مينويسم تا شايد ببيني يا بشنوي ولي ميدونم نديدن و گوش ندادنت را چون چشماهت شلوغ است از نگاهاي ديگري و گوشهايت پر از حرفهاي ديگري
معني اسمت زندگي بود ولي نفهميدم كه اين معني براي من پايان زندگي عاشقانه ام است
حال آرزويم برايت از نفرت نيست و ميگم خدا كنه از جاده هاي بگذري كه صاف و بدون سقوط باشد شايد اين باشد كه از لبخندهايت آرامش به اين دل دريايي من برگردد